بسم اللّه...
تا وقتی من هستم ، تو به هیچکس نیاز نداری که دوستت داشته باشد...
من عوضِ تمامِ آدم هایی که هر روز از کنارت رد میشوند با عجله ، بی آنکه حتی تو را ببینند و شاید به تو تنه هم بزنند ، دوستت دارم...
من جایِ دختر هایِ فک و فامیل و در و همسایه دلم برایت لک میزند...
جایِ همه آن هایی که تو را نمی شناسند ، جایِ همه آن هایی که تو را می بینند ، جایِ همه آن هایی که نمی بینند ، من جایِ همه دوستت دارم...
من جایِ آن هایی که یک گوشه ی دیگرِ این دنیا زندگی میکنند و نمیدانند که تو دقیقا تمامِ دنیایِ منی دوستت دارم...
من جایِ کودکی که نابینا متولد میشود ، چشم میگردانم برایِ دیدنت...
من عوضِ تمامِ آدم هایِ رویِ زمین دلم برایت تنگ میشود...
من تنهایِ تنها ، جایِ همه آن هایی که دوستت ندارند ، می پرستمت...
هیچکس نمیتواند مثلِ من ، این همه ساده ، برایِ کسی دیوانگی کند...
+دوسِت دارم ستودنیِ من :)
+صد و سی و چهارمین روز...