۱۷ آبان ۹۵
بسم اللّه...
حیف است که در این دنیا آدمها از دلشکستگی نمیمیرند...
کسی صبح پتو را از رویِ تو کنار نمیزند و چشمهایِ اشکی مرده ات را با حرکت آرامِ دست نمیبندد...
باید راهی میبود که جلویِ علتِ مرگ ؛ دکتری با خودکار کَنکویِ آبی مینوشت : دلشکستگی!
باید کسی بود که مرگ در اثرِ شکستنِ قلب و گریه یِ شبانه را موضوع تِز دکترایش میکرد...
قبل از این ها...
قبل از همه ی این ها...
باید کسی پیدا میشد و با جرئت و جسارت ، از دلشکستگی میمُرد...
+صدایِ مرا از عمقِ افکارم میشنوید...